جدول جو
جدول جو

معنی خاک و آب - جستجوی لغت در جدول جو

خاک و آب
(کُ)
کنایه ازجسد و قالب آدمی زاد باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). قالب بشر. (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاک آب
تصویر خاک آب
آبی که پس از پاشیدن تخم برای نخستین بار به زمین می دهند
فرهنگ فارسی عمید
(کُ خُ)
آشغال. گرد وخاک
لغت نامه دهخدا
(نُ)
از اتباع. دانه و آب. چینه و آب.
- دان و آب مرغها را دادن، چینه و آب در دسترس آنان نهادن
لغت نامه دهخدا
(نُ)
طعام و شراب، مجازاً، منفعت. درآمد.
- نان و آبی نداشتن، بی فایده بودن: این کار نان و آبی ندارد، منفعتی ندارد
لغت نامه دهخدا
اولین آبی است که بزراعت کاشته شده میدهند، (چ روستائی یا دائره المعارف فلاحتی تألیف تقی بهرامی ص 485)، آب بار اول که پس از پاشیدن تخم به کشت دهند و آن را کلوخ گویند، آبی که پس از تسطیح زمین و شکستن کلوخها بزمین دهند، آبی که رز را دهند پس از هرس، (در اصطلاح مردم شهریار)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خاک و خل
تصویر خاک و خل
((کُ خُ))
گرد و خاک انباشته بر کف زمین های خاکی
فرهنگ فارسی معین
گرد و غبار
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مکانی در منطقه ی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی